مرسی دل آرام عزیزم. اتفاقا بازم امروز بحث داشتیم چون من فردا میخوام طبق قراری که قبلا با هم گذاشتیم برم خونه پدرم. واقعا نمیدونم چی باید جوابشو بدم. مدام میگه اونا در حق من بد کردند. میگه اگه من مهم هستم واست تو هم نباید باهاشون رفت و آمد کنی .
حتی خواهرم که چند شب پیش باهام تماس گرفت باعث شد یه شب کامل قهر باشیم. هرچقدر باهاش حرف زدم فایده نداشت آخرشم باهاش قهر کردم شب تنها خوابیدم و همسرم روی کاناپه خوابید. صبحش خودش پیش قدم شد واسه آشتی. واقعا درمونده شدم.
همش فکر میکنم شاید بهتره باهاش قهر کنم و بذارم برم یا قید خونه پدرمو واسه یکی دو ماه بزنم ببینم چی میشه واقعا راه دیگه ای به نظرم نمیرسه که انجام بدم.
البته ناگفته نماند که من آرومتر باهاش حرف میزنم و این باعث شده کار دیگه به داد و بیداد نرسه ولی بازم موضوع ما لاینحل مونده. واقعا نمیتونم تشخیص بدم از روی کینه هست رفتارش؟ یا از روی علاقه زیاد یا لجبازی. با اینکه میبینه و میدونه چقدر این موضوع منو ناراحت و عصبی میکنه بازم کوتاه نمیاد . دوستان بهم بگین چکار کنم؟ چند روز خوبه و مهربونه ولی تا نزدیک میشیم به روزی که من قراره برم خونه پدر و مادرم بازم شروع میکنه به بهانه گیری و اذیت کردن من